کد مطلب:151470 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:269

ودیعه ی پیامبر
پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -، از بدایت بعثت خجسته اش، چه در خلال رسانیدن آیات ارجمند وحیانی، و چه در خلال گفتار و كردار خویش، و در درازنای سالهائی كه در مدینه ی منوره میان یاران و همسرانش گذرانید، چه در مسجد و چه در خانه و چه در گذر، و خلاصه در هر مجال و فرصت ممكن، - چندان كه می توانست - از ابلاغ كرامت و فضل و حرمت اهل بیت خویش به امت فروگذار نكرد.

چندن كه در شمار نیاید، بر حب ایشان، نوید پاداش بهشتی داد، و دشمنی و پیكار با ایشان را مایه ی عذاب دوزخی شمرد؛ ابلاغ و انذار كرد؛ و ترغیب و تحذیر نمود.

و هنگامی هم كه در بستر احتضار بود و هنگام وفاتش فرارسیده، در یك منظره ی استثنائی ماندگار در اذهان، دست به كاری سرنوشت ساز زد. بهترست به حدیثی گوش فرادهیم كه انس بن مالك، خادم پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -، روایت می كند:

[167] فاطمه، با حسن و حسین، به سراغ پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - آمد. پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - در همان بیماری بود كه بدان درگذشت. فاطمه خود را بر روی پیكر او انداخت، سینه اش را به سینه ی او چسبانید، و گریستن آغازید. پیامبر - صلی الله علیه و آله - گفت: «فاطمه، بس كن» و او را از گریستن نهی كرد.

فاطمه به خانه روانه شد، و پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -، گریان و اشكریزان، سه بار فرمود: «خدایا! اهل بیتم! من ایشان را نزد


هر مؤمنی به ودیعت می سپارم». [1] .

منظره، عظیم است و بیم انگیز!

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - بستری است؛ امت، پس از چند روزی، او را از دست خواهد داد، و با او «رحمت از برای جهانیان» [2] را از دست می دهد.

و اما اهل بیت - علیهم السلام -، افزون بر همه ی اینها، پدر، و نیا، و برادر خود را از دست می دهند: زهرا پدرش را، حسن و حسین نیای خود را، و علی برادرش را!

معنای افتادن فاطمه بر پیكر پدر، منتهای قرب است؛ چه، در این حال، هیچ چیزی میان ایشان فاصله نمی اندازد، و سینه، جایگاه قلب است، و قلب، گنجینه ی محبت؛ به هم پیوستن سینه ی پدر و دختر، در بیماری مرگ، تصویرگر چشم اندازی شگرف و سرشار از حزن و عاطفه است كه توصیف شدنی نیست.

در این میانه، جز سرشكی كه از دیده ی فاطمه - علیهاالسلام - روان می شود، چیزی نیست كه حكایتگر اندوه او باشد، و پیامبر كه از هرچه دخترش فاطمه را بیازارد، آزرده می شود، نمی توان فاطمه را گریان ببیند؛ از این رو، او را از گریستن نهی می كند.

اما خود او، طرف دیگر ماجراست؛ بخاطر دوری از دختر یگانه، و سایر اهل بیتش كه غیب او را از آنچه بر سرشان خواهد رفت، آگاهانیده، غمی بزرگ دارد، و جز اشك ریختن كاری نمی تواند بكند.

پیامبر خدا چرا می گرید؟!

سخن او، در چنین حالتی، از سبب این گریستن پرده برمی افكند؛ كسی كه در شرف مرگ است، درباره ی آنچه نزد او از همه چیز عزیزترست سفارش می كند، و در واپسین دم حیات به مهمترین چیزی كه بدان توجه داشته، می اندیشد و بدان


سفارش می نماید؛ پیامبر خداوند را بر آنچه می گوید گواه می گیرد، و می گوید: «... خداوندا، اهل بیتم...».

اهل بیت را «ودیعه»ای قرار می دهد كه در دست «هر مؤمن» به رسالت خویش، می سپارد، و حفظ ودیعه از واجبات مؤمنانی است كه «امانتها و عهد خویش را پاس می دارند [3] «. پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - بر این امر تاكید می كند و از این روی سه بار سخن خویش را بر زبان می راند.

پس از این رخداد و با این تصریح، نمی توان گمان برد كه برای تاكید بر حفظ این ودیعه، راهی نافذتر و مؤثرتر از آنچه پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - پیشه فرمود، وجود داشته باشد؛ لیك باید سیره ی حسینی را بخوانیم تا دریابیم امت با این ودیعه ی پیامبر چه رفتاری كرد!

در خصوص حسین - علیه السلام - هم، سخن از «ودیعه» در روایت زید بن ارقم آمده كه می گوید:

[322] هان! به خدا قسم از رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - شنیدم كه می فرمود: «خداوندا! من او را نزد تو و مؤمنان صالح به ودیعت می نهم».

ابن ارقم این حدیث را در محل و مناسبتی دیگر نیز یاد كرده است؛ در زمانی كه همنشین ابن زیاد بود و سر حسین - علیه السلام - را آوردند؛ ابن زیاد شروع كرد با چوبدست خود به سر امام - علیه السلام - زدن! در اینجا ابن ارقم این حدیث را فرایادآورد و فرایاد آورد كه می باید در این چشم انداز دهشت بار آن را بر زبان آورد و پرسیدن آغازید كه: «شما چگونه ودیعه ی رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - را حفظ كردید؟».

هرچند زید بن ارقم، خود از كسانی است كه این پرسش متوجه ایشان است. پاسخ به این پرسش را در فصل «31» در خلال «موضعگیریهای دیرهنگام» خواهیم خواند.



[1] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (124 / 7).

[2] تعبير «الرحمة للعالمين» را درباره ي نبي اكرم - صلي الله عليه و آله -، مؤلف، از قرآن كريم اقتباس كرده است؛ آنجا كه خداوند مي فرمايد: «و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين» (س 21 ي 107).

[3] «الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون» (س 23 ي 8).